"""""السلام علیک یا ابا صالح المهدی """"""
حکایت حضور، براى من یادآورسپیده ای است که از خواب سیاهى برخاستم و بهانه پدر گرفتم . من همیشه سرماى غم رادرمیان گرمى دستان مهربان پدر گم مىکردم و غمهای سنگین را با سر گذاردن بر شانه های گرم مادر از یاد می بردم . کاش ... کلمات من بى صدا بودند ؛ کاش... اصلا نوشتن نمىدانستم و فقط بازبان دل با تو حرف مىزدم ؛ کاش تیغ غیرت ، " عروس " نام تو را از میان لشکر نامحرمان الفاظ بیگانه باز مىگرفت و در سراپرده دل مىنشاند ؛ کاش ... لایق بودم دلدادگان تو مرا هم با خود مىبردند ؛ کاش... من جز هجر و وصال، غم و شادى دیگری نداشتم ! که اگر اینگونه بود کلبه حقیرانه قلبم را دیر زمانی بود که با قدوم متبرک خود مصفا می کردید و مخمل دلم فرش زیر گامهای شما می گردید ... کاش ... کاش ... کاش ..
شنیده ام چشم هایى هست که با دیده "" بصیرت "" تو را مىبینند ؛ دل هایى هست که فارغ از زنگار و کدورت تو را عاشقانه مىپرستند ؛ پاهایى هست که با یاد تو دست افشاناند ؛ دست هایى هست که بر مهر تو پاى مىفشارند . و زبانهائی هست که جز نام تو را بر خود جاری نمی سازند ...
مولای من ! ... مىگویند: تو از همه پدرها مهربان ترى، مىگویند هر اشکى از چشم یتیمى جدا مىشود بر دامان مهر تو مىریزد. و غم یتیمی یتیمان با یاد حضور سبز تو به دست فراموشی سپرده می شود .
مولا جان ! ... مىگویند ... مىگویند تو نیز گریانى ! از ... مولای مهربانم !
اىگلستان آرزوهاى من ! مرا ببخش که آداب نجوا و معاشقه نمىدانم . مرا ببخش که با "" واژه ها"" حرف دلم را بیان میکنم .
مرا ببخش که در پرده خیالم ، رشته کلمات ، سر رشته خود را از کف دادهاند و نه از این رشته سر مىتابند و نه سر رشته را مىیابند.
اى مولای آئینه ها!
من اگر کوله بار گناه و شقاوتم ، دلم را چه مىکنى؟ مهربانم !
با چشم هایم که یک دریا از غم دوریت خون گریسته اند چه مىکنى؟
با سینهام که شرحه شرحه درد فراق است چه خواهى کرد؟
اى کاش ... همه دردم تو بودی ... مهربان مولایم ! از تو درمان نمىخواهم که درد هجران تو، ارزنده ترین سرمایه من در این آشفته بازار دنیاست.
تنها اجابتى که انتظار آن را مىکشم جماعت نالههاست ؛ تنها آرزویى که منت پذیر آنم ، خاموشى هر صدایى جز ندای دلنواز « یا مهدى» است .
مولای من ! اجازه بدین به زبون خودمون با شما درد دل کنیم ...
آقا جون ! آقا جون ! آقا جون ... آقای خوبان !!! درسته ما بدیم ... بد ... بد ...
ولی اسم ما تو لیست خسته دلان سینه چاک تو " حضرت عشق " ثبت شده ... چه کنیم از ازل پا خودتون نوشته شدیم مولا جون ...
چه بخواهی و چه نخواهی دستان آلوده ما به دامان سرشار از مهر شما گره خورده ... درسته ... ای خوب خوبا ... همه اش به خوبا سر می زنی ... ما چکار کنیم ؟ به کی دل ببندیم ؟ ... از همه جا رونده ایم ... چشم اشکبارمون به یه گوشه چشم شماست ... آقا جون ! به خدا مگه ما بدا دل نداریم ... .... ... یه سری هم به مابزن ای خوب خوبا آقا جون ...
اگر به گوشه چشمی نظر کنی ای دوست ::::دعای خسته دلان مستجاب می افتد
""اللهم عجل عجل عجل لولیک الفرج""