با دور شدن از عصر ورود حدیث، یعنی بیش از دو قرن از طلوع اسلام، بالاخص آن زمان که جمع آوری حدیث ـ به دلایل عدیده ای که ذکر آن ما را از ادامه بحث باز میدارد، نظیر خوف از ضیاع و تحریف و تصحیف و تبدیل و جعل حدیث و لزوم صیانت از آثار معصومین (ع) ـ اهتمام و توجه به سند حدیث رفته رفته جایگاه خود را یافت، هر چند که جمع حدیث از همان عصر اول در میان صحابه بزرگ پیامبر (ص) طرفدارانی داشت و علی (ع) و بعضی از صحابه آن حضرت و دیگر معصومین(ع) در سالهای بعد بدان اهتمام جدی داشتند (نک: معارف، 35 - 77)، ولی توجه به « سند» حدیث امری بود که درهمان قرون اول و دوم جایگاه خود را یافت و رفته رفته ارزش آن مورد توجه قرار گرفت (نک: همو، 81)، زیرا دانستن صحت انتساب یک قول به معصوم(ع)، و عدم دسترسی به ایشان، و وجود اخبار و روایات متعارض و حتی متناقض در موضوعی واحد یعنی اختلاف روایات و نقلهای متفاوت، همه و همه نیازمند بررسی صحت انتساب در نقل بود که شناخت و علم به « سند روایت» و « رجال» آن را ضروری میساخت. بنابراین بررسی حدیث از جهت وسائط نقل و سند از دو جهت مورد توجه قرار گرفت، یکی از جهت وثاقت و عدالت ناقل و ناقلین؛ و دیگر از جهت اتصال و یا عدم اتصال و کیفیت سند و احوال متن.
در شناخت حدیث ـ با ورود عامل « سند» در کنار « متن» ـ علاوه بر لزوم فهم متن حدیث، اطمینان از « وثاقت ناقلین» و « کیفیت اتصال سند» نیز ضروری میبود. لهذا در این مرحله « درایة الحدیث» در مقابل « روایة الحدیث» تعریف جدیدترو کاربرد وسیع تری یافت؛ و هم متن و هم سند را شامل شد. درایة الحدیث که در عصر معصومین(ع) همان درک و فهم حدیث بود و به دلیل عدم ضرورت بررسی سند، گستره آن را متن و الفاظ حدیث تشکیل میداد، در دوره بعدی، به دلیل اینکه « شناخت حدیث» متضمن شناخت صحت و سقم انتساب آن به معصوم(ع) نیز بود، بنابراین گستره « درایة الحدیث»، « سند حدیث» را نیز شامل شد و فهم حدیث ـ اعم از متن و سند ـ برای علم درایت موضوعیت پیدا کرد. ولی در بررسی سند، بحث از رجال و ناقلان حدیث ـ که عمدتاً نه به کیفیت سند از جهت اتصال و انقطاع ـ بلکه به احوال شخصیه ناقلان از جهت اعتماد و عدم اعتماد به آنان در نقل حدیث برمیگشت، از احوال و کیفیت سند جدا شد و علم مستقلی به نام علم رجال الحدیث را به عنوان علم روایة الحدیث تشکیل داد. چنانکه میبینیم موضوع درایه در این عصر، اعم از متن و سند حدیث است. ولی باید دقت داشت که سند از جهت کیفیت اتصال و انقطاع و حالات دیگری چون کیفیت نقل و تحمل حدیث و ....، به همراه متن، موضوع این علم است، و نه از جهت رجال و ناقلان آن، هر چند که راویان نیز جزئی از وسائط و سلسله سند به شمار میروند ولی به لحاظ تفاوت جهتی که ذکر شد، دو علم درایة و رجال از یکدیگر متمایزشدند.
با نظر به تعاریفی که امثال شیخ بهایی(ره) و شهید ثانی(ره) و دیگران از « درایة الحدیث» به دست دادهاند، صحت نظریه پیش گفته را میتوان دریافت چنانکه در مقدمه " وجیزه " آمده است : «علم الدرایة، علم یبحث فیه عن سند الحدیث و متنه و کیفیة تحمله و آداب نقله» (شیخ بهایی، 1). و گفتهاند، درایة الحدیث در اصطلاح علمی است که در آن از متن حدیث و سند و طرق آن ( از جهت صحت و سقم یا معلل بودن یا نبودن و ...) و آنچه که برای شناخت حدیثِ مقبول و مردود لازم است بحث میشود و این تعریفی است که شهید ثانی(ره) در اول درایة از آن یاد میکند : « هو علم یبحث فیه عن متن الحدیث و طرقه و مایحتاج الیه من شرائط القبول و الرّد». (شهید ثانی، 1).
همچنین عدهای « مصطلح الحدیث» را « درایة الحدیث» نامیدهاند (نک: مقدمه تحفة الاجوزی ص 2، به نقل از شانهچی، ص 3).
شاید وجه تسمیه « مصطلح الحدیث» در این علم ـ درایة ـ ناظر بر غایت علم درایة است چنانکه مرحوم مامقانی مینویسد: « ... أنَّ غایةَ هذا العلمِ هو معرفةُ الاصطلاحاتِ المتوقفة علیها معرفة کلمات الاصحاب و استنباطُ الاحکامِ، و تمییز المقبول من الاخبار لیُعمَلَ به، و المردود لیجتنبَ عنه» (مامقانی،4 همچنین نک: غفاری، علی اکبر، 10).
پس درمییابیم در برههای از زمان، « درایة الحدیث» مصطلحات حدیثی را نیز شامل شده است و این به دلیل ماهیتی بود که علم درایة میبایست احادیث را به جهت نوع اتصال سند و یا عدم اتصال و کیفیت نقل و تحمل حدیث و یا تعداد راوی در سلسله سند مورد بررسی قرار دهد. از این رو، در این علم نیاز به طبقه بندی احادیث و یا نام گذاری اصطلاحی آنها احساس شد و اصطلاحات حدیثی متعدد به وجود آمد. نظیر حدیث صحیح، حسن، مرفوع، مرسل که ناظر به کیفیت سند بود ـ و معنعن و مسلسل ـ که ناظر بر کیفیت نقل حدیث است ـ و یا حدیث عام یا خاص، مطلق یا مقید، مُصَحَّف و غیر آن، ـ که ناظر به بیان حالاتِ متن حدیث است ـ . نتیجه این که مصطلحات حدیثی که نتیجه غایی درایة الحدیث بود، تحت عنوان « مصطلح الحدیث» با « درایة الحدیث» مترادف گشت و چون موضوع درایة الحدیث، هم سند و هم متن بود، اصطلاحات حدیثی (مصطلح الحدیث) نیز، هم برگرفته از « سند» حدیث بود و هم از متن آن.
با توجه به آنچه ذکر شد در مییابیم که در این برهه درایةالحدیث ـ در مقایسه با فقه الحدیث از جهت موضوع ـ دایره ای گسترده تر دارد؛ و به دلیل این که موضوع فقه الحدیث صرفاً « متن» است، میتوان نتیجه گرفت « فقه الحدیث» جزئی از « درایة الحدیث» ـ و نه مترادف با آن ـ تلقی میگردد. و به تعبیر دیگر، در این دوره نسبت درایة الحدیث با فقه الحدیث نسبت «عموم و خصوص مطلق» است، یعنی درایة الحدیث اعم از فقه الحدیث است
سردبیر این بخش : عرفان حائری.