تفاوت فقه الحدیث و درایه الحدیث
«فقه الحدیث» یکی از شاخههای علم الحدیث است که به بررسی حدیث از جهت متن میپردازد و متکفل فهم و تفسیر حدیث است. در برخی از متون، رسالت فهم متن و سند به «درایة الحدیث» نسبت داده شده است و از سوی دیگر ، موضوع « فقه الحدیث» نیز «متن» حدیث است . جستار حاضر به سیر تطور و کاربرد تاریخی درایةالحدیث، و نسبت آن را با فقهالحدیث می پردازد .
میدانیم که در عصر ورود حدیث، یعنی در عصری که دسترسی به معصوم(ع) امکان پذیر بود، اصحاب و یاران برای درک بیشتر حدیث و پرده برداری از غوامض و پیچیدگیهایی که گاه فهم حدیث را دشوار میساخت، به خود آنان رجوع میکردند و پاسخ سوالات خویش را از ایشان میگرفتند ( نک: فیض کاشانی،1/ 295 ح 232). از سوی دیگر، معصومین(ع) در مورد سخنان خویش، بیشتر از همه چیز به فهم آن ـ و نه صرف روایت آن ـ تأکید میورزیدند ( نک: همو، 1/127، ح 43). از این رو، فهم حدیث و شناخت آن مورد تأکید بود و این امر در کلام آنان به « درایة» تعبیر شده است و اولین اصطلاحی که برای فهم حدیث بوجود آمد « درایةالحدیث» بود که در برخی از اخبار معصومین(ع) به آن اشاره شده است. مثلاً شیخ صدوق حدیثی ذکر میکند که بیانگر این نکته است که فهم متن حدیث ـ که امروزه موضوع فقه الحدیث است ـ به عهده « درایة الحدیث» بوده است . امام صادق(ع) از پدر گرامیشان نقل میکند که به وی فرمودند: « ای پسرم درجه شیعیان را به میزان حفظ روایات و شناخت آن بشناس، شناخت همان درک روایت است، و به واسطه فهم روایت است که فرد مومن به بالاترین درجات ایمان ارتقاء مییابد، من در کتاب علی(ع) دقت کرده و در آن این حدیث را یافتم که : ارزش و منزلت هر کس به میزان شناخت (معرفت) اوست، حسابرسی خداوند تبارک و تعالی از مردم به اندازه عقلی است که در خانه دنیا به آنها داده است».
چنانکه میبینیم در روایات مذکور تاکید بر فهم، درک و شناخت حدیث است که با عبارت « الدرایة للروایة» ـ درایة الحدیث ـ آمده است و دانشمندان به استناد این گونه روایات، « درایة الحدیث» را که به معنای علم و شناخت حدیث است در مقابل « روایة الحدیث» که نقل و ضبط حدیث است، مصطلح نموده اند. این معنا نیز از روایتی که از علی(ع) نقل شده مستفاد میگردد؛ آنجا که ایشان در فهم حدیث، عبارت « عقل الرعایة» را در مقابل « عقل الروایة» قرار میدهند: « اعقلوا الخبر اذا سمعتموه عقل رعایةٍ لا عقل روایةٍ، فانّ رُواةَ العلمِ کثیرٌ و رُعاتُهُ قلیلٌ». در معنای عقل الرعایة گفته شده: « ضبطه بالفهم و رعایة العلم» و در معنی عقل الروایة نیز گفتهاند: « ضبطُ الفاظها و سماعها دونَ تفهم المعنی» (ابن میثم بحرانی، 5/290).
در اینجا نیز عقل الروایة در مقابل عقل الرعایة، که همان فهم و رعایت علم و به تعبیری « درایة الحدیث» است، قرار گرفته و یا عباراتی نظیر « حدیثٌ تدریه خیر من الف حدیثٍ ترویه، و لایکون الرجلُ منکم فقیهاً حتی یعرف معاریض کلامنا» (صدوق، 2)، ناظر به همین معناست. بنابراین در این مقطع زمانی ـ یعنی عصر معصومین(ع) ـ « درایة الحدیث» در مقابل « روایة الحدیث» ناظر بر فهم حدیث بوده است و این معنیِ « درایة الحدیث» مترادف با معنا و مصطلح امروزین « فقه الحدیث» است که متکفل فهم مراد و معنای متن حدیث است. شاید به همین دلیل است که بعضی از متأخرین نیز « درایة الحدیث» را مترادف با « فقه الحدیث» دانستهاند، چنانکه گفتهاند: « درایة الحدیث (در مقابل روایة الحدیث) علمی است که از مفاد الفاظ متن حدیث چون شرح لغات حدیث و بیان حال حدیث از لحاظ اطلاق و تقیید و عموم و خصوص و داشتن معارض و مانند اینها بحث میکند، که مناسب است نام این قسمت را فقه الحدیث گذارد» (شانهچی، 2
ولی یادآوری این نکته لازم است که این توجیه ( یعنی مترادف بودن فقه الحدیث و درایة الحدیث) هنگامی پذیرفته است که مرادمان از « درایة الحدیث» همان مفهوم اولیه درایة در عصر ورود حدیث باشد و نه بعد از آن. زیرا استعمال « درایة الحدیث» در عصر معصومین(ع)، غلبه در فهم « متن و محتوای» حدیث داشته است و به دلایلی « سند و احوال سند» را شامل نمیشده، زیرا با وجود حضور معصوم(ع) و دسترسی به ایشان، صحت و سقم انتساب حدیث به آنها به سادگی حاصل میشد و چون سخنان معصوم(ع) یا مستقیماً از ایشان نقل میشد و یا از طریق وسائط بسیار اندک، ناچار سببی برای غور و بررسی سند حدیث وجود نداشت و در صورت اختلاف و یا شک و شبهه نسبت به متن روایت و یا انتساب آن به معصوم(ع)، سهولت دسترسی به منبع خبر، علم به صحت و سقم و یا انتساب آن به معصوم را روشن میساخت، ولی رفته رفته و بالاخص پس از عصر معصومین(ع) سند اعتبار بیشتر یافت، هر چند که از آغاز تا حدود دو قرن پس از اسلام روایات را در « اصول» و « دفاتری» که بعداً از آنها به « اصول اربعمأة» یاد شده گرد میآوردند، ولی متقدمین، تا چند قرن پس از آن، صحت و اعتبار روایت را ـ نه به اعتبار سند ـ بلکه با بررسی محتوای متن حدیث و عرضه آن به کتاب خدا و یا سایر اخبار رسیده از معصومین(ع) که به صحت و انتساب آن علم داشتند احراز میکردند. بنابراین توصیه ایشان بر درایت در روایت، و تشویق آنان بر اینکه « حدیث تدریه خیر من الف حدیث ترویه» (صدوق،2) ناظر بر فهم متن روایات است و نه سند آن، زیرا اولاً به دلیل همزمانی، استناد به سند وجه چندانی نداشته است؛ ثانیاً به دلیل هم عصر بودن راویان با معصوم(ع) نیاز چندانی به بررسی و کنکاش در سند احساس نمیشده است و اگر نیاز به بررسی بود با اندک پرسشی چند موضوع روشن میشد.
بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که « فقه الحدیث» در عصر اول هر چند تحت این عنوان مصطلح نبوده است، ولی از نظر بار معنایی، دارای پیشینه بوده است. در حقیقت « درایة الحدیث» در ـ عصر اول ـ رسالتی را که اینک « فقه الحدیث» متکفل آن است به دوش داشته است. همچنین نسبت بین « درایة الحدیث» (در عصر ورود حدیث)، با « فقه الحدیث» در معنای امروزین آن نسبت تساوی است. یعنی موضوع « درایة الحدیث» در این دوره « متن و مروی» حدیث است و موضوع « فقه الحدیث» نیز همین « متن و مروی» است. به این اعتبار میتوان « درایة الحدیث» را همان « فقه الحدیث» ـ چنانکه بعضی گفتهاند ـ نامید
ادامه مطلب در هفته آینده – به نقل از خبر گزاری مهر
سردبیر بخش این هفته این حدیث _عرفان حائری