گفتارى در کیفیت تناسل طبقه دوم از انسان(فرزندان بلا فصل آدم (ع))
تناسل طبقه اول انسان، یعنى آدم و همسرش از راه ازدواج بوده است که نتیجهاش متولد شدن پسران و دخترانى و به عبارت دیگر خواهران و برادرانى گردیده است و در این باره بحثىنیست، بحث در این است که طبقه دوم بشر یعنى همین خواهران و برادران چگونه و با چهکسى ازدواج کردهاند؟آیا ازدواج در بین خود آنان بوده و یا به طریقى دیگر صورت گرفتهاست؟از ظاهر اطلاق آیه شریفه زیر که مىفرماید:
"و بث منهما رجالا کثیرا و نساء..."
بهبیانى که گذشتبر مىآید که در انتشار نسل بشر غیر از آدم و همسرش هیچ کس دیگرىدخالت نداشته، و نسل موجود بشر منتهى به این دو تن بوده و بس، نه هیچ زنى از غیر بشردخالت داشته، و نه هیچ مردى، چون قرآن کریم در انتشار این نسل تنها آدم و حوا را مبدادانسته، و اگر غیر از آدم و حوا مردى یا زنى از غیر بشر نیز دخالت مىداشت، مىفرمود: "و بثمنهما و من غیرهما"، و یا عبارتى دیگر نظیر این را مىآورد تا بفهماند که غیر از آدم و حواموجودى دیگر نیز دخالت داشته و معلوم است که منحصر بودن آدم و حوا در مبدایت انتشار نسل،اقتضا مىکند که در طبقه دوم ازدواج بین خواهر و برادر صورت گرفته باشد.
و اما اینکه چنین ازدواجى در اسلام حرام است و بطورى که حکایتشده در سایرشرایع نیز حرام و ممنوع بوده ضررى به این نظریه نمىزند، براى اینکه تحریم حکمى استتشریعى، که تابع مصالح و مفاسد است، نه حکمى تکوینى(نظیر مستى آوردن شراب) و غیرقابل تغییر، و زمام تشریع هم به دستخداى سبحان است، او هر چه بخواهد مىکند و هرحکمى بخواهد مىراند، چه مانعى دارد که یک عمل را در روزى و روزگارى جایز و مباحکند، و در روزگارى دیگر حرام نماید، در روزى که جز تجویزش چارهاى نیست تجویز کند ودر روزگارى دیگر که این ضرورت در کار نیست تحریم کند، ازدواج خواهر و برادر را در روزگارى کهتجویزش باعثشیوع فحشا و جریحهدار شدن عفت عمومى نمىشود تجویز کند و در روزگارى دیگرکه باعث این محذور مىشود تحریم کند.
خواهى گفت که تجویز چنین ازدواجى هم مخالف با فطرت بشر و همچنین، مخالف باشرایع انبیا است که آن نیز طبق فطرت است، همچنان که خداى عز و جل فرموده:
"فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم" (1)
و حاصل مفاد آیه این است که شرایع الهى همه مطابق با فطرت است و دین پایدار هم دینى استکه چنین باشد.
در پاسخ مىگوئیم: این سخن که ازدواج خواهر و برادر منافى با فطرت باشد درست نیست و فطرت چنین ازدواجى را صرفا به خاطر اینکه ازدواج خواهر و برادر است نفىنمىکند و از آن تنفر ندارد، بلکه اگر نفى مىکند و اگر از آن تنفر دارد براى این است کهباعثشیوع فحشا و منکرات مىشود و باعث مىگردد غریزه عفتباطل گردد و عفتعمومى لکهدار شود.
و پر واضح است که شیوع فحشا بوسیله ازدواج خواهر و برادر در زمانى است کهجامعه گستردهاى از بشر وجود داشته باشد و اما در روزگارى که در تمامى روى زمین غیر ازچند پسر و چند دختر از یک پدر و مادر وجود ندارند و از سوى دیگر مشیتخداى تعالى تعلقگرفته که همین چند تن را زیاد کند، و افرادى بسیار از آنان منشعب سازد، دیگر عنوان فحشابر چنین ازدواجى منطبق و صادق نیست.
پس اگر انسان امروز از چنین تماس و چنین جماعى نفرت دارد به خاطر علتى است کهگفتیم، نه اینکه به حسب فطرت از آن متنفر باشد، به شهادت اینکه مىبینیم مجوسیان در قرنهائىطولانى(بطورى که تاریخ ذکر مىکند)ازدواج بین خواهر و برادر را مشروع مىدانستند و از آنمتنفر نبودند و هم اکنون بطور قانونى در روسیه(بطورى که نقل شده)و نیز بطور غیر قانونى یعنىبه عنوان زنا در اروپا انجام مىشود.
یکى از عادات که در این ایام در ملل متمدن اروپا و آمریکا معمول است این استکه دوشیزگان قبل از ازدواج قانونى و قبل از رسیدن به حد بلوغ سنى ازدواج، بکارت خود را زایلمىسازند و آمارى که در این باره گرفته شده به این نتیجه رسیده که بعضى از این افضاها ازناحیه پدران و برادران دوشیزگان صورت مىگیرد.
بعضىها گفتهاند: اینگونه ازدواج با قوانین طبیعى یعنى قوانینى که قبل از پیدایشمجتمع صالح در بشر به منظور سعادتش، در انسانها جارى بوده نمىسازد، زیرا اختلاط و انسىکه در بین افراد یک خانواده برقرار است غریزه شهوت و عشق ورزى و میل غریزى را در بینخواهران و برادران باطل مىکند، و به قول مونتسکیو حقوقدان معروف در کتابش روح القوانین:
"علاقه خواهر برادرى غیر از علاقه شهوانى بین زن و مرد است"لیکن این سخن درست نیست.
اولا: به همان دلیلى که خاطرنشان کردیم و ثانیا: به فرض هم که قبول کنیم منحصر در مواردمعمولى است، نه در جائى که ضرورت آن را ایجاب کند، یعنى قوانین وضعى طبیعى نتواندصلاح مجتمع را تامین کند که در چنین صورتى چارهاى جز این نیست که قوانین غیر طبیعىمورد عمل قرار گیرد و اگر قرار باشد بطور کلى جز قوانین طبیعى پذیرفته نشود، باید بیشتر قوانینمعمول و اصول دایر در زندگى امروز هم دور ریخته شود، (در متن عربى کلمه"لا"در جمله "بما لا تکون"غلط است).
بحث روایتى(در باره خلقت آدم، صله رحم و...)
در کتاب توحید از امام صادق ع روایتى آورده که در ضمن آن به راوىفرموده: شاید شما گمان کنید که خداى عز و جل غیر از شما هیچ بشر دیگرى نیافریده، نه، چنیننیست، بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آدم از آن آدمها هستید (2) .
مؤلف قدس سره: ابن میثم نیز در شرح نهج البلاغه خود حدیثى به این معنا از امام باقرع نقل کرده (3) و صدوق نیز همان را در کتاب خصال خود آورده (4) .
و در خصال از امام صادق ع روایت آورده که فرمود: خداى عز و جل دوازدههزار عالم آفریده که هر یک از آن عوالم از هفت آسمان و هفت زمین بزرگتر است و هیچیک ازاهالى یک عالم به ذهنش نمىرسد که خداى تعالى غیر عالم او عالمى دیگر نیز آفریده باشد (5) .
و در همان کتاب از امام باقر ع روایت کرده که فرمود: خداى عز و جل درهمین زمین از روزى که آن را آفریده، هفت عالم خلق کرده(و سپس بر چیده)و هیچیک ازآن عوالم از نسل آدم ابو البشر نبودند و خداى تعالى همه آنها را از پوسته روى زمین آفرید و نسلى رابعد از نسل دیگر ایجاد کرد و براى هر یک عالمى بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر آدمابو البشر را بیافرید و ذریهاش را از او منشعب ساخت... (6) .
و در نهج البیان شیبانى از عمرو بن ابى المقدام از پدرش ابى المقدام روایت آورده کهگفت: من از امام ابى جعفر ع پرسیدم: خداى عز و جل حوا را از چه آفرید؟ فرمود: اینمردم در این باره چه مىگویند؟عرضه داشتم: مىگویند او را از دندهاى از دندههاى آدمآفرید، فرمود: دروغ مىگویند، مگر خدا عاجز بود که او را از غیر دنده آدم خلق کند؟عرضهداشتم: فدایتشوم پس او را از چه آفرید؟فرمود: پدرم از پدران بزرگوارش نقل کرده که گفتند:
رسول خدا(ص)فرمود: خداى تبارک و تعالى قبضهاى(مشتى)از گل را قبضهکرد و آن را با دست راستخود مخلوط نمود(که البته هر دو دست او راست است)و آنگاه آدمرا از آن گل آفرید و مقدارى زیاد آمد حوا را از آن زیادى خلق کرد (7) .
مؤلف قدس سره: نظیر این روایت را مرحوم صدوق از عمر و نامبرده نقل کرده و در اینمیان روایاتى دیگر نیز هست که دلالت دارد بر اینکه حوا را از پشت آدم یعنى از کوتاهترینضلع او(که سمت چپ او است)خلق کرده و همچنین در تورات در فصل دوم از سفر تکوینچنین آمده، لیکن هر چند چنین چیزى فى نفسه مستلزم محال عقلى نیست، اما آیات کریمهقرآن از چیزى که بر آن دلالت کند خالى است (8) .
و در احتجاج از امام سجاد ع آمده که در حدیثى و گفتگوئى که با مردىقرشى داشته سخن بدینجا رسانده که: "هابیل"، با"لوزا"خواهر همزاى"قابیل"ازدواج کرد و" قابیل"با"اقلیما"، همزاى هابیل، راوى مىگوید: مرد قرشى پرسید: آیا هابیل و قابیلخواهران خود را حامله کردند؟فرمود: آرى، مرد عرضه داشت: اینکه عمل مجوسیان امروزاست، راوى مىگوید: حضرت فرمود: مجوسیان اگر این کار را مىکنند و ما آن را باطلمىدانیم براى این است که بعد از تحریم خدا آن را انجام مىدهند، آنگاه اضافه نمود: منکراین مطلب نباش براى اینکه درستى این عمل در آن روز و نادرستیش در امروز حکم خدا استکه چنین جارى شده، مگر خداى تعالى همسر آدم را از خود او خلق نکرد؟در عین حالمىبینیم که او را بر وى حلال نمود، پس این حکم شریعت آن روز فرزندان آدم و خاص آنانبوده و بعدها خداى تعالى حکم حرمتش را نازل فرمود... (9) .
مؤلف قدس سره: مطلبى که در این حدیث آمده موافق با ظاهر قرآن کریم و هم موافقبا اعتبار عقلى است، ولى در این میان روایات دیگرى است که معارض با آن است و دلالتدارد بر اینکه اولاد آدم با افرادى از جن و حور که برایشان نازل شدند ازدواج کردند، (و اینروایات با اعتبار عقلى درست در نمىآید، زیرا خلقت جن و حوریان بهشتى مادى نیست و غیرمادى نمىتواند فرزند مادى بزاید)و خواننده محترم از آنچه گذشتحق مطلب را دریافت نمود. کتاب : تفسیر المیزان ج 4 ص 228
نویسنده : علامه طباطبایى